برادر جان خراسان است اينجا
روزهای پرالتهاب اسفندماه ۹۸ و در بحبوحه اخبار نگرانكننده و غمانگيز، از بحرانهای اقتصادی و اجتماعی سياه سال ۹۸ گرفته تا شيوع جهانی ويروس كرونا، در ميانه ملال و اندوه و نگرانی دوستداران موسيقی ايرانی از خبر بستری شدن محمدرضا شجريان در بيمارستان به دليل وخامت حال جسمانی و از همه بدتر، شايعه چركينِ درگذشت استاد شجريان توسط چندی از رسانهها، خبر خوش انتشار آلبوم خراسانيات، همچون «خيالِ آبِ روشن كه به تشنگان نمايی»، مرهمي بود بر ناملايمات و تلخی های سال ۹۸ و مژدهای شيرين برای دوستداران شجريان و مشكاتيان؛ آنهم پس از سه سال و نيم از انتشار آخرين آلبوم همكاری مشترك اين دو هنرمند (آلبوم طريق عشق).
آلبوم خراسانيات كه حاصل همكاری دو ستون ستبر موسيقی ايران پرويز مشكاتيان و محمدرضا شجريان است، حاصل ضبط استوديويی با گروه عارف در سال ۱۳۶۵ است؛ درست میانهسالهای دهه 60 كه اوج همكاری اين دو هنرمند و آفرينش شاهكارهايی همچون دستان، نوا مرکب خوانی، بيداد، آستان جانان، طريق عشق و… بود. آثاری كه هرکدام تكانه بزرگی بر پيكره موسيقی ايرانی و محرك آن به پيشرفت و تعالی بود.
در ابتدای آلبوم خراسانيات، قطعه معروف و ماندگار مشكاتيان (قطعه كاروانيان) در دستگاه راست پنجگاه با اجرای همنوازان گروه عارف: پرويز مشكاتيان، بيژن كامكار، جمشيد عندليبی، اردشير كامكار، محمد فيروزی، منصور سينكی و ارژنگ كامكار را می شنويم؛ قطعهای كه پيشتر آن را در آلبوم مقام صبر با اجرای گروه عارف و نيز در آلبوم خاطرهانگيز قاصدك با اجرای سنتور و تنبك پرويز مشكاتيان و همايون شجريان شنيده بوديم.
شاهكاری در راست پنجگاه با افتوخیزهای ملوديك و تحركات زنده ريتميك كه از نشانههای ذهن خلاق و آفريدگار مشكاتيان است كه هر بار، تركيبات دو، سه و چهارضربی را با آكسانها و تأکیدات متنوع در مجموعه لنگ «شانزده ضربی» درهمآمیخته می كند و جملهپردازی های شيرين راست پنجگاه و راك را استوار بر اين تركيب پيش ميبرد.

با اين مقدمه زيبا و استوار، به استقبال تصنيف «گفتی كه ممير» می رويم كه آفريدهای زیباروی شعری از ملکالشعرای بهار است. آنچه در تصانيف اين آلبوم و ازجمله اين تصنيف پيش از هر چیز جلبتوجه می كند، استفاده و خوانش اشعار بهار با لهجه قديمی خراسانی است و از اين حيث، اين آلبوم را می توان ادای دين مشكاتيان و شجريان به زادگاهشان خراسان بزرگ دانست كه از ديرباز مهد پرورش بسياری از بزرگان شعر و ادب و هنر و فرهنگ ايران بوده است؛ نامدارانی چون فردوسی، عطار، خيام، اديب نيشابوری، ملکالشعرا بهار، عماد خراسانی، غلامحسين يوسفی، شفیعی کدکنی، اخوان ثالث و…
اين تصنيف بر پايه ريتم دوضربی تركيبی (شش هشت با متر سنگين) با مايه راست پنجگاه آغازشده، ولی بهحکم نبوغ هنری و تسلط ادبی پرويز مشكاتيان و بهضرورت فحوا و محتوای شعری، در ادامه برداشتهايی از گوشه شكسته، سپس رضوی و فرود به عشاق، حجاز و حتی گوشه سلمك در دستگاه شور را می شنويم و سپس بازگشت هنرمندانه به دستگاه اصلی يعنی راست پنجگاه را شاهد هستيم؛ يعنی گردشی جذاب و مفرح از راست پنجگاه به شور و بازگشت به دستگاه مادر!
با دقت در محتوای شعر دليل اين مدولاسيون هنرمندانه را درمی يابيم.
آهنگساز، شكوه و عظمت «شيرِ نرِ عشق» و بی ثمری جدال با او را در همان دو بيت نخستين تصنيف را در مايه شكوهمند «راست پنجگاه» به تصوير كشيده، سپس تاب و تحمل معشوق در برابر جور و ستم عشق را در شكسته (كه در نهادِ خود حالاتی از عجز و تسليم دارد)، اوج و منتهای خاكساری عاشق را كه تابِ تحملِ خليدن يك خار در پای معشوق را ندارد در رضوي (كه شدیداً عاشقانه می نمايد)، خيالپردازی های شبانه و «سودای سر زلف معشوق پختن به خيال» را در گوشه حجاز (كه در نهادِ خود راز و نياز و خيالپردازی دارد) و درنهایت، طاق (تنها) بودن در بی قراری ها و جفت (قرين) بودن با ياد معشوق، اين پارادوكس و دوگانگی احوالات عاشق را در گوشه سلمك به تصوير كشيده (كه همچون بغضی فروخورده، می خواهد كه برآيد، اما برنمی آيد!) و درنهایت به شكوه و صلابت راست پنجگاه برمی گرديم.
اينجاست كه به هنرِ «تصويرگری» مشكاتيان در به تصوير كشيدن تمام جزييات و حالات شعر و پيوند و تلفيق آن با ملودیهای ناب و بكر ساخته و پرداختهاش میشود پی برد. بیگمان او «نقاشِ ملودیها و شاعرِ موسيقی» ما بود.
در ادامه تصنيف، چهارمضراب بر اساس گوشه نهيب نيز همچون ديگر ساختههاي بيكلام مشكاتيان شنيدني و زيباست.
سومين قطعه آلبوم خراسانيات، تصنيف زيبا و شنيدنی «زُلفای قجری» ست. مقدمه اين تصنيف را پيشتر در آلبوم كنج صبوری در اتصال به تصنيفی ديگر (تصنيف «ای عاشقان» با صدای علی رستميان و همخوانی سپيده رييسسادات و اجرای گروه عارف) شنيده بوديم.
مقدمهای بسيار زيبا و دلانگيز كه بر اساس مايه راك در دستگاه راست پنجگاه و در ريتم دوضربی تركيبی با تمپوی سنگين ساختهشده، با ضد ضربهای تكرارشونده در چند ميزان آغازين و آکسان گذاریهای پی درپی روی مضرابهای راست و چپ سازهای مضرابی آغازشده و سپس با تأکید بر ضرب نخست ميزان، به پيشواز جملههای غنائی و شورانگيز مشكاتيان در اين مقدمه میرويم.
گذارهای چندباره بين راك و دستگاه مادر (راست پنجگاه) در اين مقدمه و تعليق بين اين دو مايه، بارها و بارها شنونده را در غنای جملات راك به اوج شوريدگی میبرد و دوباره به ساحل امن و آرام راست پنجگاه میرساند؛ همچون مسافری سوار بر زورقی شناور در دريا، گاه با امواج متلاطم دريا برانگیختهشده و گاه بر آبی آرامِ موج شناور است. در ميانه اين تعليق هستيم كه صدای غرا و پرصلابت محمدرضا شجريان، با كلامی عاشقانه و شورانگيز از ملكالشعرا بهار، شکوائیهای عاشقانه و پر تمنا می آغازد: «زُلفای قجری در هم و بشكسته مكن باز…» تصنيفی بهغایت زيبا كه تماماً شرح تمنای عاشق است و وصفِ استغنای عشق!
شايسته میدانم اشارتی به طراحی گرافيك جلد آلبوم داشته باشم كه آوا مشكاتيان (فرزند زندهياد مشكاتيان و نوه دختری شجريان) بر پايه عكسهايی از خطه خراسان به زيبايی تصوير كرده است؛ عاشق و معشوقی بالباس اصيل و بومی بر فراز تپهماهورهای خراسان كه گويی در گفتوگوی عاشقانه و در عوالم خويش غرقهاند و فرسنگها از شهر و عوالم مادی آن دور هستند!
طراحي گرافيگ آوا مشكاتيان، بهزعم نگارنده، بيشترين ارتباط محتوايی را با همين تصنيف «زلفای قجری» و همچنين اشعار باباطاهر در قطعه ساز و آواز اين اثر (تراك ششم آلبوم) و البته با كليت قطعات آلبوم دارد و بهخوبی بيانگر فضای حسی و محتوايی قطعات و اشعار آلبوم است و از اين حيث نمره قابل قبولی به اين طراحی میتوان داد.
به پيشواز «خزان» میرويم!
گويی بهارِ آرزوها و گرمای پرحرارتِ عشق تابستانی، درگذر روزها و ماهها، به فصلِ خزان رسیده و برگهای سبزِ درختِ پربارِ عشق كه حاصل ايام شباب بوده، در موسمِ پاييز به رنگ زرد بدل شده و در مواجهه با بادِ خزانی، از پی هم از شاخههای بیرمق درخت جدا گشته و رقصان و لغزان در باد رها میشوند، اوج میگيرند و فرو میآیند و پس از رقصی این چنین در ميانه ميدانِ خزان، آرامآرام به زمين می افتند و آرام میگيرند! در قطعه خزان، برگهای درخت عشق را میبينيم كه در رقصی شكوهمند و قهرمانانه، با درخت و حيات بدرود میگويند.
پرويز مشكاتيان، آفريدگار اين سمفونی عظيم و زيباست؛ هم او گفته است كه: «ملودی قطعه خزان، در نگاهم به درخت خزان زده حياط منزل و جدا شدن برگها از درخت و رقص آنها در باد به ذهنم آمد و آن را نوشتم!» (نقل به مضمون)
قطعه خزان، چهارمين قطعه آلبوم خراسانيات است كه يكباره از فضای راست پنجگاه و راك و نهيب كنده میشويم و به شور میرسيم.
بیتردید قطعه خزان در دستگاه شور، از زيباترين و ماندگارترين آفريدههای پرويز مشكاتيان است؛ قطعهای كه پيشتر، بارها و بارها آن را شنيدهايم و از اوج خلاقيت آفرينندهاش به وجد آمدهايم.
ازجمله معروفترين و استوارترين اجراها از اين قطعه را در آلبوم «مژده بهار» با تركيب و اركستراسيون كاملتر گروه عارف شنيدهايم؛ آنجا كه در كنار تمام سازهای آنسامبل عارف، خروش و غوغای دف بيژن كامكار، هرچه بيشتر رقصِ دوضربی برگهای رقصان در باد را برای شنونده مجسم میكند و از همين رو، در اولين و دومين بار شنيدنِ اين قطعه در آلبوم خراسانيات آنهم در غيابِ ساز دف، شايد برای شنوندهای كه آن خروش و غوغا را شنيده باشد، اين اجرا چندان جذاب و شنيدنی نباشد؛ خصوصاً كه تركيب آنسامبل عارف در اين اجرا محدود به هفت نوازنده است! اما با چندباره شنيدن آن، جای خالی نوای دف و كمتر بودن حس جوش و خروش در قطعه، جای خود را به پررنگتر شنيده شدن ملودی و درك عميقتر غنای نابِ آن میدهد؛ خاصه در فضاهايی كه نوای كمانچه (سوپرانو) با قيچك (آلتو) درهمآمیخته شدهاند، رقصی در كمال زيبايی و پختگی میبينيم (میشنويم). نگارنده، با درك حسی اين قطعه، همواره ابيات مولانا را در خاطر می آورد:
اين جهان همچون درخت است ای كرام
ما بر او چون ميوههای نيم خام
سخت گيرد خامها مر شاخ را
زان كه در خامی نشايد كاخ را
چون بِپُخت و گشت شيرين، لب گزان
سست گيرد شاخها را بعد از آن
پس از قطعه خزان، قطعه سازوآواز در دشتستانی، با همنوازی سنتور پرويز مشكاتيان بر اساس چهار دوبيتی از باباطاهر در آلبوم گنجاندهشده است. اين ساز و آواز، ضبط زنده از اجرای كنسرتی در آلمان غربی در سال ۱۳۶۸ است؛ در برنامهای كه شجريان و مشكاتيان به همراه گروه عارف برای اجرای رپرتوار دستان به آلمان سفر میكنند، شجريان و مشكاتيان در حاشيه اجرای گروه، برنامهساز و آوازی در دشتستانی اجرا میكنند كه راديو آلمان آن را پخش میكند.
آنچه در اين قطعه ساز و آواز عاشقانه و بسيار زيبا، بهعنوان نقطهضعف در همان ابتدا احساس میشود، كيفيت صوتی پايينتر نسبت به ساير قطعات آلبوم و همچنين شنيده شدن چندینباره صدای سرفه شنوندگان برنامه در طول ساز و آواز است كه شايد به دليل پالايش نهچندان خوب اين ساز و آواز باشد و شايد هم پالايش صوتی اين قطعه بيش از اين مقدور و ممكن نبوده است! باری اين قطعه با تکنوازی سنتور مشكاتيان در درآمد «دستگاه شور از سل» آغازشده و مطابق انتظار، جملهپردازیهای درخشان مشكاتيان، شنونده را برای نيوشيدن شور و دشتستانی ای شيرين آماده میكند.
سازوآواز در درآمد گونهای در دستگاه شور با مطلع «دو چشمم دردِ چشمونِ تو چيناد…» آغازشده و در ادامه فضا به دشتستانی تغيير كرده و دشتستانيات شيوا و دلكشی از شجريان و مشكاتيان میشنويم.
دوبيتی های بعدی در گوشههای غمانگيز و خسرو و شيرين خوانده میشود و مطابق انتظار، توانمندی شجريان در خوانش ديگرگونهای از اشعار باباطاهر و دشتستانی خوانی را به همراه جواب آوازهای درخشان سنتور مشكاتيان میشنويم.
شايد نقطه اوج هنرِ شجريان در اين قطعه ساز و آواز (بهزعم نگارنده)، دوبيتی پايانی با مطلع «به سر شوقِ سرِ كوی تو ديرم…» باشد؛ اين دوبيتی از نت شاهد گوشه سارنگی (سی بمُل) آغازشده و انتظار میرود در ادامه نيز اجرايی از گوشه سارنگی را بشنويم؛ اما در تكرار مصرع اول، با تغيير همين نت (سی بمل) بهعنوان شاهد بيات ترك، گوشه شهابی از بيات ترك خوانده میشود و در پايانِ دوبيتی، بازگشت به دستگاه شور را ميشنويم و بدين شكل، تلالويی ديگر از نبوغ و تسلط كم مانند شجريان بر رديف و آوازهای ايرانی و زيبايی شناسی هنری را شاهد هستيم.
در قطعه پاياني خراسانيات، بر پايه شكواييهای عاشقانه از ملكالشعرا بهار، تصنيف «يقين دِرُم» در دستگاه شور را میشنويم. پيشتر، ملودی اين تصنيف زيبا را در آلبوم «تمنا» با نوازش مضرابهاي سنتور مشكاتيان شنيده بوديم؛ هم آنجا كه خود او، شعر «بهار» را در كنار نوای سنتورش دكلمه كرده: «يقين دِرُم اثر امشو بههای های مو نيست / كه يار مسته و گوشش به گريههای مو نيست!»
اگر از سخن در باب ملودی غنی و بكر اين تصنيف كه آفريده روحِ پالوده مشكاتيان است گذر كنيم، بايد در باب نبوغ بی مانند آفريدگارِ اين اثر در تركيب و تلفيق اين شعر با ريتم «پنج ضربی لنگ» و تكرارهای مكرر دورهای «دوضربی» و «سهضربی» و آكسانها سخن گفت.
آنجا كه در مصرعهايی چون «كه يار مسته و گوشش به گريههای مو نيست» يا مصرع «نمود خونُمه پامال و خونبِهامه نداد»، تلفيق درست شعر با ريتم، بی آنكه خللی در گردش ريتم يا ادای صحيح واژگان شعر رخ دهد، گويی تنها از پرويز مشكاتيان برمی آيد.
شايد نقطه اوج هنر مشكاتيان در پيوند دقيق و صحيح شعر با ريتم، در مصرع «بريز خونُمه با دستِ نازنينِ خودت» عيان باشد؛ مصرعی كه بيشترين هجاهای بلند و كشيده را در واژگان خود دارد و ازنظر نگارنده، اين مصرع، بيشترين لجاجت و سركشی را در پيوند با اين ريتم پرتحرك و اكسنتهای كوبنده آن دارد؛ در اين مصرع، مشكاتيان، در دو ميزان نخست، با جابهجايی آكسانها (تأکیدات ريتميك) به ترتيب روی «ضربهای اول و چهارم از ميزان نخست»، «ضربهای اول و چهارم از ميزان دوم» و «ضربهای اول، سوم و پنجم از ميزان سوم» با هنرمندی هر چه تمامتر از پسِ هجاهای بلند و كشيده در واژگانِ «بريز»، «خونمه» و «با» برآمده و در ميزان چهارم، به روال معمولِ ميزانهای پنجضربی، تأکید روی ضربهاي اول و سوم قرارگرفته است و بدين سبب، تسلط و نبوغ هنری او در پيوند و تلفيق مستحكم شعر و موسيقی ديده میشود.
در پايان، نگارنده، احتمالِ خطا و سستی در تحليل خود را ناممكن نمیبيند و نيك میداند دستکوتاهش بر بلندای درختانِ باغ موسيقی ایرانزمین و ازجمله سروهای افراشته و آزادهاش شجريان و مشكاتيان نمیرسد و آنچه بر قلم آورده، منتهای حد و قامت او در ميوه چيدن از اين باغ پربار و خرم بوده و بس. با اشارتی به سخن حكيم نظامی، دفترِ سخن را میبندم:
غافل منشين، ورقي ميخراش
گر ننويسي، قلمي ميتراش
نویسنده: جواد يعقوبي